-
نمیدونم!
شنبه 5 بهمن 1387 23:50
سلام فقط نمیدونم بگم یا اونم همونجوریه. درسته بستگی به خودم داره ها. ولی خوب دیگه.حوصله ضد حال ندارم. اه چقد بدم میاد میان سر کار میذارن. نمیتونن بنده خداها حرف بزنن. نمیان و این حرفا دیگه. خودش میدونه کیه. ولی آدرس وبمو نمیدونه! خوشبختانه یا متاسفانه. بیخیال بابا. امروز با دوربین چنان نقشه برداری میکردم در حد تیم ملی...
-
امتحانات!
چهارشنبه 2 بهمن 1387 16:51
سلام بالاخره بعد از خیلی وقت که نیومده بودم تو وبم اومدم. امتحانام تموم شد از بس خوشحال شدم اومدم. خدا کنه نمره هام اونی که میخوام بشه. بازم شبای امتحان بود و تا صبح خوندن. میخواستم یه سر برم خودم مسافرت هر جا شد تهران مشهد اهواز که هر کدومشون بخاطر یه چیز نشد. تصمیم گرفتم همین گرگان و اینورا بمونم. خوب دیگه یه کم...
-
دانشجو!
شنبه 16 آذر 1387 22:07
ای دست آویز بیگانه! ای آشوبگر نا آگاه فریب خورده! ای مخل امنیت اجتماع! شرور! جاسوس! اوباش! دانشجوووو روزت مبارک !!!!
-
حوصله!
جمعه 15 آذر 1387 14:46
سلام چند وقته اصلا حوصله آپدیت کردن ندارم. نمیدونم چرا. شاید باید برم مسافرت؟!؟!؟! خیلی تاثیر داره برای من یکی!!! نمیدونم شایدم بخاطر ... ! شرمنده دیگه. بای
-
زمان!
سهشنبه 5 آذر 1387 11:29
سلام بعد از زمان زیادی ۲باره اومدم. اونم تو دانشکده. یه اتفاقایی افتاد واسه دوستمو کلی چیزایه دیگه که بعدا میگم اگه یادم اومد. فعلا. بای
-
پیاده روی!
جمعه 10 آبان 1387 11:54
سلام امروز تا ناهارخوران پیاده روی بود از میدون شهرداری. من که از سر خیابون خونمون اومدم به ملت اضافه شدم.با ۳ - ۴ تا از بچه ها هماهنگ کردم و اومدم.یکی رو هم شانسی تو بیشتر از ۲۰۰ هزار تا آدم دیدم. کلا حال داد.فقط بعضیا انقد بی ظرفیت بودن.که همش خودشونو میچسبوندن به دخترای مردم. من که مثل لواشک میشدم تا نخورم بهشون.نه...
-
دانشکده!
سهشنبه 30 مهر 1387 13:20
سلام الان تو سایت دانشکدم.از اونجا دارم می آپم. باشه فعلا بای.
-
جنگل!
چهارشنبه 17 مهر 1387 13:47
سلام دیشب ساعت 12 رفتیم جنگل جاتون خالی کبابی زدیم و حال داد در کل.تا ساعت 2 بودیم و رفتیم خونه و باز فردا صبحش رفتیم دانشکده و کلاس و ... . راستی از آدمایی که با این که هیچی نیستن و ادای آدمای باکلاس رو در میارن خیلی بدم میاد. ولی بذار خوش باشن .اصلا برام مهم نیس.بگذریم. بای.
-
سونی!
دوشنبه 15 مهر 1387 14:47
سلام تلویزیونمون چند وقتی بود یه کم قات زده بود.رفتیم خریدیم یه تی وی توووپ که بازم سونی میباشد. با سینمای خانگی و میز و دی وی دی و همه چیزاش دیگه. مبارک باشه. همون تلویزیون ۴۶ اینچ که گرفتیم پاناسونیکش ۲ تومن بود ولی سونی به خاطر توووپ بودنش و اینا ۲ برابر. ما هم که دیگه عشق سونی. تا بعد. بای
-
شب!
یکشنبه 14 مهر 1387 02:48
سلام last night we were in baba taher resturant that in it has VIP tables that turn around and has a nice view. then we gotta ghoori and drank tea and ghelioon(vaghean nemidoonestam chi begam)and come 2 home and drink coffe and ... .:D واقعا شب بیاد موندنی ای بود.حرف نداشت. کلی چرت و پرتم گفتیم.خوش گذروندیم دیگه در حد...
-
دانشگاه و پروژه هاش!
شنبه 13 مهر 1387 23:42
سلام فردا میریم دانشکده و شروع دوباره! (انگار دوباره زنده شدم! ) از بیکاری بهتره که ؟!؟! خوب بریم دیگه خدا را سپاس واسه شانس همه چی که فعلا داده به من و البته بیشتر هم میشه مطمئنم. Have a good night
-
مهر!
پنجشنبه 4 مهر 1387 23:28
سلام بعد کلی نبودن دوباره برگشتم. میدونم خیلی ناراحت بودین و کلی سر زدین و کلی غم و ... . خوب بی خیال.پروژم آمادس و فقط باید تحویل بدم. یه پیشنهاد داشتم سر همون قضیه که گفتم گیج شدم از طرف یه دختر که اصلا هنوزم باورم نمیشه اون بوده باشه. مطمئنم یکی از بچه ها خواسته منو بزاره سر کار. نمیدونم. شایدم نه. به هر حال....
-
خر+ید!
دوشنبه 25 شهریور 1387 12:39
سلام رفتم الان کاور گیتار گرفتم و پرسیدم از یه جایی یه چیزی رو در مورد بینی(دمااااااااق) . همین دیگه.سلامت باشید. بای
-
تعجب!
یکشنبه 24 شهریور 1387 20:51
سلام یه سری چیزایی اتفاق افتاد امروز که هنوز باورم نشده. شاید سر کارم! نمیدونم.باید مطمئن بشم. هنوزم موندم. بی خیال. خوش بگذره.
-
کارآموزی و ...!
چهارشنبه 20 شهریور 1387 17:50
سلام چند تا پروژه توپ گیر آوردم هلو این اشک شوقه. ولی کامله ها.رد خور نداره. اوه داشتم با ماشین میرفتم یه دفعه یه یه الاق در گاریشو باز کرد بوقی زدم که نادر شاه در آخرین سفرش به قزوین نزد. کشیدم اونور سریع ماشینو از اونورم ماشین میامد. خطری بودا.شاخ به شاخ. بعد سریع کشیدم اینور(قبلش گفتم اونور حالا اینور آها حالا قرش...
-
بودن یا نبودن!
شنبه 16 شهریور 1387 13:21
سلام چند روز بود تو اینترنت نیومده بودم.(داخل شبکه) الان اومدم. کارآموزی داره تموم میشه.هفته آخره. حالا باید بنوسیسیم. ولی نمیدونم چی بنویسم. بی خیال بابا.یه چی گیر میاریم حالا دیگه.بریم حالشو ببریم بابا. فعلا خدا سعدی!
-
.
چهارشنبه 13 شهریور 1387 12:30
-
ماه رمضون!
سهشنبه 12 شهریور 1387 14:20
سلام ماه رمضون به شما و ستاد استهلال ماه که یک سال حقوق میگیرن تا ۲ بار در سال ماه رو ببینند و نمی بینند مبارک!
-
سریع!!
دوشنبه 11 شهریور 1387 12:46
سلام همین الان هر چی فکر می کنی رو بنویس!! تورو خدا بنویس. هر چی بود. آفرین right now خدا B نگه Y دار E
-
موندن!!
یکشنبه 10 شهریور 1387 15:54
نمیدونم چی بنویسم!؟؟!؟!؟!
-
اعتماد!
یکشنبه 10 شهریور 1387 12:26
سلام چقد اعتماد بین مردم کم شده.
-
خسته!!
شنبه 9 شهریور 1387 14:16
سلام خستم!! چقد آهنگه بدنم زیاد شده.مثل معتادا بی خیال. یه چیزایی نمیشه گفت. تابستون داره تموم میشه.کارآ«وزی هم هم. چه بد باز درس و خوندن. ما هم درس خووووووووووون ولش بابا.یاد آهنگه تبستون کوتاهه zed bazi افتادم. بااای
-
تفاوت بین زن و مرد (۲)
چهارشنبه 6 شهریور 1387 21:41
آدرس یابی: وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد. مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: "فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،"...
-
تفاوت بین زن و مرد (۱)
یکشنبه 3 شهریور 1387 22:25
سبیل: بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند. هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد. اسامی مستعار: اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند. اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت...
-
جک!
یکشنبه 3 شهریور 1387 12:00
سلام اگه می دونستی دستای سرد من چقدر به گرمی دستات نیازمنده... اینقدر دست تو دماغت نمی کردی! دوست داری تغییر کنی؟ خوشگل بشی؟ عوض بشی؟ مامان بشی؟ اصلا یه چیزه دیگه بشی؟ پس با ما تماس بگیر. سازمان بازیافت زباله همیشه عکس تو رو توی کیف پولم دارم.هر وقت دچار مشکل بزرگی می شم ،بهش نگاه می کنم.اون وقت احساس میکنی که هیچ...
-
سفر!
پنجشنبه 24 مرداد 1387 21:25
سلام دیشب ساعت 2 رفتیم بندر و لب دریا یه چیزی خوردیم و بعدشم فرداش که امروز باشه ظهر اومدیم خونه. یعنی حال داد اساسی جای شما خالی.از فردا پس فردا هم ایشالا ماشینو میگیرم و با بر و بچز میریم نهارخوران و جنگل و حال و حوول خوب دیگه باید رفت.فعلا خدانگهدار .
-
المپیک!
جمعه 18 مرداد 1387 21:41
سلام المپیک پکن شروع شد! چه افتتاحیه خفنی!!! مطمئنم شبکه 3 باز همش داشته فیلتر و سانسور میکرده تا مردم ایران این چیزای بد رو نبینن. خوب تا کی؟!؟!؟!؟!
-
.
پنجشنبه 17 مرداد 1387 23:06
-
دنیا!
دوشنبه 14 مرداد 1387 18:35
سلام نمیدونستم چی بنویسم اینو نوشتم از روی یاداشتای داداشم: بگذارید و بگذرید. ببینید و دل نبندید. چشم بیندازید و دل نبازید. که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت و رفت ... . همین.فعلا.
-
کارگر!
شنبه 12 مرداد 1387 18:13
سلام خوبی؟!؟!؟! آره با توام.خوبی؟!؟ بنده خداها کارگرا چقدر کار میکنن. از صبح تا ظهر. له میشن. بعضیا میگن حقشونه! ولی چه حق بدی دارن؟!؟!؟ خوب شایدم به خاطر این باشه که وقتی هم سن هاشون که درس میخوندن اونا داشتن حال و حول میکردن و درس نمیخوندن. خوب به هر حال. داشتیم تو محیط کارآموزی وقت میگذروندیم که یه دفعه یه دختره با...