شانس و زندگی

این منم که ...!!!

شانس و زندگی

این منم که ...!!!

تولد...!

فکر نمیکردم روزی برسه که شب و روز تولدم، انقد ناراحت باشم!

از بدنیا اومدن، یا داشتن شب تولد در تنهایی خودم...

از اینکه یه سال دیگه اضافه شد به سالهای بودن توی این دنیا...

یا از ...



فقط اینکه خوشحالم کنارم تفنگی نیست، یا الکل، یا ...!


امیدوارم با از دست دادن یه سری چیزها، در حال عبور از این مسیر کوتاه و سست و مقطعی، چیزایی که ارزش دارن واسم رو بدست بیارم!


پ.ن.1: خواستم یه عکس مرتبط با تولد بذارم که بیشتر از کیکای خوشگل گیرم نیومد، که اصلا به حال و هوای الان من نمیخورد!

وقتی ...!

وقتی یکی بهت میگه دوست دارم و وقتی یکی رو دوس داشتی و بهش نگفتی!

همیشه منطق، که با دانش ناقص همراه بوده بجای مثلا عشق. ببینیم منطق; این بار با تجربه و همچنان دانش ناقص چیکار میکنن!





امکان رفتن مسیرهای زیادی توی زندگی هر آدمی هست، متناسب با سنین مختلف، امیدوارم برای ایستگاههای زیادی که در ادامه ی مسیر هست، سرعتو کم کنیم و استراحت و تفریحی داشته باشیم و همچنان ...!


پ.ن.1: همه چیز بستگی به خودت داره، این که هدفت رسیدن به ایستگاه دیگه باشه واسه تفریح، یا توی خود مسیر تفریح داشته باشی علاوه بر اون، یا اینکه مقصدت که نمیدونم چیه، انقدر واست مهمه که حاضری تک تک لحظات مسیر و ایستگاهها رو از دست بدی بخاطرش!


پ.ن.2: امیدوارم ارزششو داشته باشه!

نگرانی یا علاقه؟!

سلام


نگران از اینکه یه شغلی متناسب با توانایی خودت داشته باشی، علاقه به داشتن پول!

نگران از اینکه یک رابطه توی زمان نامناسب داشته باشی، علاقه داشتن به بودن توی رابطه!

نگران از گذران زمان با سرعت باور نکردنی خودش، علاقه داشتن به گذروندن زمان به روش خودش!

نگران از کتابای نخونده و فیلمای ندیده و حرفای نشنیده و فلسفه های نا آشنا، علاقه به یادگیری و داشتن روحیه ی یادگیری!




نگران از آینده، علاقه داشتن به بودن در زمان حال!


اگه این نگرانی ها کنار برن، اون موقع علاقه بیشتر خودشو نشون میده مثل اینکه!

خدا همچنان سعدی!