شانس و زندگی

این منم که ...!!!

شانس و زندگی

این منم که ...!!!

راه!

سلوم!

سعی ها میشه برای 4-5 ساعت تو شبانه روز!

2-3 روزه ورزش نکردم ، اعصابم خورد شده!


خوشبختانه مهارتای حرفیانم بیشتر شده و بیشترم میشه حتما- چیزی که همه لازم دارن!

نمیدونم چند وقته همش دارم فکر میکنم اگه زنی که باهاش میخوای زندگی کنی تورو بالا نکشه چه فاییده ای میتونه داشته باشه؟!


واقعا-اگه قرار باشه کارش و همه چیزش اوکی باشه بعد بره زن بگیره که دیگه نگیره که راحت تره!

مگه اینکه زودتر زن بگیره تا اون موقع هایی کمک لازم داره به دردش بخوره ، اگه نه خسته نباشید واقعا!

 

 

 

البته این جزو همون چیزاییه که از حقیقت تا واقعیت فاصلش کهکشانیه تقریبا! البته دیدم بعضیا کهکشان پیما داشتن! اما بازم شرایطشونم نمیخونه با اونی که من در نظرم دارم!

چی پیشنهاد میدی با این وضعیت!

نظرات 50 + ارسال نظر
صنم چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 01:01 ب.ظ http://kharej-e-ghesmat.blogsky.com

زن مگر برای هموار کردن شرایط ایده ال زندگی ست؟
زن یک حس احتیاج از جانب مرد است و متقابلا!
اینکه زن فایده داشته باشد در خور او نیست...ادم ها برای فایده نیستن که کنار همن برای اسایش روحی همدیگرند که نیاز را حس می کنند!اگر چه آرمانی ست اما بگذاردر این جامعه ای که همیشه آرمان هایش در حد حرف بوده کمی هم به عمل فکر کنیم!
زن به دردش بخوره؟اون موقع هایی که کمک لازم داره؟بهتر نیست کمی واژه ها جابه جا شوند؟
این کهکشانی هم که فرمودین همین جا در همسایگی ماست اگر بخواهیم!!!
پیشنهاد:دیدت رو عوض کن!

همه ی اینا قبول
اما اینجوری که داری میگی زن همیشه نیازمنده!
به نظر من اینجوری نیست ابدا!
زن قدرت اینو داره که هر کاری کنه
هرکاری که میگم به دور بازوش ربطی نداره
حرف من اینه که نباید یه مرد همیشه کار کنه برای زن!
اینه که اشتباهه! مثل تعریف تو که نوشتی محتاجه! اینطوری نیست و نباید باشه!
اگه این درسایی که میخونه به دردش نخوره و نتونه زندگی رو برای خودش بچرخونه و بزرگ نشه اصطلاحا پس منظورش از زنده بودن و زندگی کردن چیه!
اگه مرده نیاد خونه یه روز باید بمیره!؟!
اگه روشن نشده
باید بگم منظورم اینه که زن کمک کنه به بزرگ شدن مرد نه اینکه همش مرد به اون بخواد کمک کنه و از زندگیه خودش یه جورایی بگذره!
زندگی که پوشک بچه و شیر خشک و ... اینا نیست که فقط!
کهکشان همسایتانیم
ممنون وقت گذاشتی اما

صنم چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 01:36 ب.ظ

اما مفید نبود؟
کاملا اشتباه منظورم رو رسوندم...
تعریف من از زن فراتر از واژه هاست...
براتون روزی مفصل میگم و تقریبا همون حرفی که شما زدین که زن قدرت خیلی چیز ها رو داره...هم احساسی هم....

اگه منظورت منظور من بوده خوب خوبه!

بازم ممنون

آدرینا بانو چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 02:19 ب.ظ

پیشنهادی من یا بهتر بگم ضد حالِ من اینِ که روزی 12 ساعت درس بخونی بدون کوچکترین تفریح ....بیخیال ازدواج هم بشو لطفا ...( حال داریا؟!!!)

به به!
ممنون
من که حالا نخواستم برم زن بگیرم!
ذهنم سوال اومده بود!

سارا چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 07:34 ب.ظ http://www.aineha.blogfa.com

من هنوز فنچم واسه فکر کردن به اینجور چیزا ولی به نظرم زن و مرد هیچ احتیاجی به هم ندارن...

اولشو متوجه شدم
اما بقیش بیشتر شبیه نویز بود!

شوخی کردم
اما نمیشه احتیاج نباشه که!
بستگی داره

کوریون چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 09:14 ب.ظ http://chorion.blogsky.com/

خوندمش ، پیشنهاد خاصی نداشتم ولی ..
درود

درود
اما ولی....
چی؟!!

گل سرخ چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 11:04 ب.ظ

واقعا وبلاگ مسخره ای داری
سعی میکنی همه چیزت تک باشه و این خیلی خیلی مسخرهست
از طرف یه دوست

هاها

یعنی چی تک باشه!
دوست عزیز
تازه یه قالب گذاشته بودم قشنگ بشه
اما یه چیزش کار نمیکرد!
ورش داشتم
اگه نه که آره یه جورایی تک میشد!
ممنون
فقط آدرس ندادی

Vampire Queen چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 11:18 ب.ظ http://vampirequeen.blogsky.com

پشت ِ هر مرد ِ موفقی ، یک زن ِ مشوق و باهوش ایستاده

ایول
اما سوالم چیز دیگه ای بود
توضیح بیشتر میطلبم

. بـــانــ و تمشـــ کی . چهارشنبه 9 تیر 1389 ساعت 11:32 ب.ظ http://tameshki.com

گفتی بیام چی بخخونم نظر بدم ؟

اگه من گفتم خوب حتما یه چیزی گذاشتم واسه نمایش!
تا اظهار نظر ارائه نمایید در صورت تمایل

زهرا پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 01:09 ق.ظ http://jigooletopol22.blogsky.com

مثلا پسری که ازدواج میکنه بره دنبال کسی بگرده که یه فایده ای براش داشته باشه؟ به نظرم بیشترین و بهترین فایده ی زن گرفتن تخیله ی احساساته. یه زن با پشتیبانیش میتونه یه مردو بکشه بالا ولی نه به خواسته ی مرد. به خواسته ی خودش. و به خاطر زندگیش. و اینکه برای اهلش زن گرفتن باعث میشه زندگیشون هدف پیدا کنه و سر و سامون بگیرن که برای مرد ها همین هم کافیه و بزرگترین فایده ی زن داشتنه. حداقل اینکه پسر رو از خیابون جمع کنه خیلیه. بالا کشیدنش پیشکش.

مهرداد پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 01:23 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

به چه چیزایی فکر میکنی ها!!!!
ما اینقدر گرفتار این امتحانا هستیم که اصلا فرصت فکر کردن به زن و زندگی رو نداریم!!!!
ولی کلا مرد با زن کامل میشه! من تا حالا زن نگرفتم ولی کتاب علمی زیاد خوندم... تو اکثرشون به این تاکید شده بود که زن به مرد آرامش میده!

ولی به تجربه دیدم که در بعضی موارد آرامش رو صلب میکنه!!

حالا به کدوم باید توجه کرد؟؟؟ تجربه یا علم؟؟؟

واقعا
تجربه یه چیزه علم م واسه خودش چیزیه!
تجربه رو بیشتر قبول دارم
اما قبلش میگم علمشو باید تا یه حدی کسب کنم
بعد تجربه که میکنی شیر فهم میشی دیگه!

نیلوفر پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 01:30 ق.ظ http://hamechiznevis.blogsky.com

سلام
خوب خانمها هم همین توقع رو از شوهرشون دارن
که بکشتشون بالا

آره
اما دختره تریپ محتاج نباشه اقلا
بتونه تو جامعه خودش دووم بیاره
سخته اما ممکنه

مثل هیچکس پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 03:12 ق.ظ http://paaeez.blogsky.com

ما بعد از مدتها فکر کردن به این قضیه و از تماشای دیگرا فقط دیده ای که همیشه یک نفر یه یک نفر دیگر به بهانه احساسات! اویزان شده و با هم ازدواج کرده اند!!
جالبه که یک نفر آن بالا که از قضا از جنس مونث هم بود! (سارا) نظر جالبی داشت و آن اینکه زن و مرد به هم احتیاجی ندارند!
البته این در نوع خود جالب بود چون یک زن(دختر) این حرف را میزد!
و از طرفی این که چیزی شبیه طرز فکر خودم بود،
ابتدا ازدواج را معنا کن..!
بعد صرف کن
بعد حلاجی کن
حالا در مورد فلسفه اش فکر کن
آیا چیزی جز تولید مثل می بینی؟

حقیقت تلخه!
قبول دارم ازش فقط اکثریت برای همین استفاده میکنن!
اما من همه نیستم
چون مردا همش تو جامعن و دخترا زیاد تو جامعه تلاش نمیکنن
منتظرن یکی بره خواستگاریشون و نمیخوان بزرگ شن
نمیدونم
شاید خانواده ها بهشون سخت بگیرن
نمیخوام تنهایی مرد کامل بشم
میدونی
که بعدش اینجوری فکر کنم که فقط دردسره
میخوام طرفمم بزرگ ببینه و ....
آره

تنهاترین سردار پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 03:13 ق.ظ http://www.tanhasardar.tk

سلام مهربون خیلی ممنون که قابل دونستی و به کلبه تنهایی یه سردار تنها قدم گذاشتی

وب پر محتوایی دارین امیدوارم در تمامی مراحل زندگی و سازندگی موفق و سربلند باشی

ولی چرا خوش به حال طرفم ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!

سلام خوشتیپ
خواهش
میام میگم

پ.نون پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 03:18 ق.ظ http://babune.blogsky.com

سلام. متشکرم که بهم سر زدی.

نظر من اینه که همه اینها ظواهره. اصلش اینه که کی قسمت کی باشه.

شاید به تعبیری به قول خودت شانس. اما من قسمت رو چیزی بالاتر از شانس می‌دونم و نتیجه تدبیر هوشمندانه اون بالاییه و خواست این پایینیا...

سلام
خواهش
ظاهر!
قسمت!
شانس!
بالاییه که همش داره حال میده
چیکار کنه
ما هم که سعی داریم بریم بالا
حالا سعی میکنیم اقلا
نه یک بار
نه ۱۰ بار
تا جایی که هستیم
اما قسمت و شانسشو خودش تدبیر میکنه به قول خودت!
ممنون

شبگرد نا آشنا پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 05:14 ق.ظ http://3miramis.blogsky.com

درود ازدواج به نظر من یه معامله نیست بحث سود رسانی و سودم نیست
خیلی ها ازدواج یا حتی زن را یه وسیله می بینن برای ترقی برای ارضای نیاز برای همینم به طلاق می رسن چون یه روز پیشرفت می کنند
ازدواج یه راهه برای رسیدن به کسی که یه عمر می تونه بهت آرامش بده

ممنون
حتمنم به طلاق نمیرسه
اما الکی با هم زندگی میکنن
شاید بعد ۴۰ سال زندگی از هم ندونن کلی چیزا رو!
اما منظورم این بود که دختره مورد نظر اون کمکت کنه بری بالا
مردم کمک کنه اون بره بالا
اما دختره هم واقعا خودشو تواناییاشو شناخته باشه
الکی نباشه

مهنا پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 01:33 ب.ظ http://www.alni.blogsky.com

سلام
تکامل باید در زندگی اتفاق بیافتد ...
راستی متاسفم که از سیاست متنفرید زیرا سیاست تمام افکار و عقاید تو را مدیریت می کند ...

به هر طرف که نظر کنی جز اونیست
وگرنه چشم من آنقدر ها کم سو نیست ...

از لطفتون سپاسگزار.

سلام
البته
من بیش از حد خوشالم که از سیاست موجود تنفر دارم
او که سر جاش هست
این حکومتان که با سیاستای مختلفشون میرن و میان
ممنون

میر مهنا پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 02:40 ب.ظ http://www.alni.blogsky.com

سلام
ممنون از لطفتون ...

سلام
خواهش

مثل هیچکس پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 06:29 ب.ظ http://paaeez.tk

کاش بجای این همه نوشتن فقط همان یک جمله آخر را میگفتی،
می خواهم طرفم هم بزرگ ببینه؛

و من در جوابت می گفتم گشتیم نبود نگرد...
و اینکه همه مردها میخواهند احساسات و نیازهایشان را جایی خالی کنند و آن طرف زنها هم می خواهند برای کسی ادا در بیاورند و همانها را گدایی کنند!

(و افراد خارج از این محدوده آنقدر کمند که با چشم غیر مسلح نمی توان دید..!×)


گفتم کهکشانیه دیگه!
بسی نمیدانیم و آنچه میدانیم نیاید بکار!

Vampire Queen پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 07:43 ب.ظ http://vampirequeen.blogsky.com

اون چیزی که من نتیجه گرفتم این بود ، اصولآ یه بیت شعر حرف ِ یه دفتر رو میزنه
اگر سوالی هست بپرس بتونم حتمآ جواب میدم

اون که بله
ممنون
حتما

ستاره سهیل پنج‌شنبه 10 تیر 1389 ساعت 08:21 ب.ظ http://setareyesoheil8000.blogsky.com

سلام. ممنون که سر زدی. ستاره سهیل هستم. به نظر من که یه دخترم بهتره آدما تا هنوز کامل نشدن با هم بودن رو شروع کنن تا به قول تو وقتی به هم تحتیاج دارن کنار هم باشن. یه پسر و دختر 28-29 یا 30 ساله یا بیشتر تقریبا از لحاظ فکری و شخصیتی شکل گرفته، اونوقت دنبال کسی میگرده که دقیقا و حتما همونی باشه که میخواد یعنی از لحاظ فکری 100% مثل خودش باشه... درحالیکه پیدا کردنش سخته! اونقته که دچار وسواس میشه و... دیگه نمیتونه انتخاب کنه، بدیش هم همینه. اگرهم انتخاب کنه اصلا با تفاوت ها کنار نمی آد. اما اگه از سن جوونی با هم باشن این شانس رو دارن که باهم شکل بگیرن و باهم بزرگ بشن و باهم خیلی چیزا رو تجربه کنن. به نظرم اینجوری خیلی بهتره. راستی امیدوارم از کنکور سربلند بیرون بیای و نتیجه خیلی خوبی بگیری. من 84 کنکور دادم... یادش بخیر...
اینم بخون:زن عشق می کارد و کینه درو می کند... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر... می تواند تنها یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستی .... برای ازدواجش ــ در هر سنی ـ اجازه ولی لازم است و تو هر زمانی بخواهی به لطف قانونگذار میتوانی ازدواج کنی ... در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ... او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی ... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی....او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد .... او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی .... او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر .....

سلام ستاره ی سهیل
حرفاتو کاملا قبول دارم
اما سخته
تصمیم گرفتنش به کنار
اما همون آدمشو پیدا کنی و شرایطی که پیش میاد و ...
کلی چیزای دیگه
که صاف میکنه دهن آدمو
متن باحالی بود
خوشم اومد
ممنون

مهرداد جمعه 11 تیر 1389 ساعت 01:29 ق.ظ http://manam-minevisam.blogsky.com

موافقم باهات... اونم ۱۰۰ درصد....
ولی یه چی میگم ناراحت نشیا....
تجربه نشون داده اونایی که اینجور حرف میزنن زودتر از همه ازدواج میکنن!!!! یعنی تو......

دمت گرم
نه حاجی
چرا ناراحت
بیشتر موندم با فکرام چیکار کنم درباره ی این مسایل
اگه نه که ازدواج چیز بدی هم نیست
اما انواعشم مختلفه
بعد کلا آدم گیج میشه یه جورایی
یکی بهم گفت انقد با دخترای مختلف میخوابم که از یکیشون خوشم بیاد شاید یه کاری کردم!
باز بعضیا هم که ازدواج کردن
نمیدونم والا قضیش چیه اصلا
ممنون

حسن جمعه 11 تیر 1389 ساعت 02:16 ق.ظ http://hassanfulady.blogsky.com

به وبلاگ من هم یه سر بزن.

باشه عزیز

ستاره سهیل جمعه 11 تیر 1389 ساعت 02:53 ق.ظ http://setareyesoheil8000.blogsky.com

سلام مجدد. راست حسینی بگم خواستگار این مدلی داشتم همکلاسی ام بود اما خودم نخواستم چون اختلاف سنی مون 20 روز بود و آه در بساط نداشت، راستشو بگم من حال و حوصله زندگی دانشجویی رو ندارم... اما بابا و مامانم هیچ مخالفتی نداشتن چون خودشونم با دانشجویی شروع کردن و به اینجا رسیدن. اما من... نه نمیتونم. بابای من اینقدر برای مامانم ارزش داشتن که اونهمه سختی رو تو دوران اول انقلاب و بعدش جنگ و غیره تحمل کنن. اما ببخشید بهت بر نخوره، به نظر من بیشتر پسرای این دوره یعنی نسل ما ارزش تحمل سختی رو ندارن. بعد 7-8 سال که از دانشجویی گذشت و دستشون به چیزای خوب رسید دیگه همه چیز یادشون میره. نمونه اش همون نامردی که در موردش توی پست قبلی ام "به نام پیوند دهنده قلبها" نوشتم. اونم دقیقا همینجوری بود... کلا علاقه ای به ازدواج نداشتم الانم با دیدن بلایی که سر بهترین دوستم اومده... کلا 90% مردا ارزش تحمل ندارن. توروخدا تو برای همسر و خانواده آیندت اینطوری نباش. نامردی بد دردیه!

سلام
آها
آره خوب سلیقه ایه
اما آدم با آدم فرق میکنه
یکی از تنهاترین چیزایی که بیزارم نامردیه!
مخصوصا نسبت به کسایی که میشناسیشون!
خیلی ممنون

کوریون جمعه 11 تیر 1389 ساعت 03:18 ق.ظ http://chorion.blogsky.com/

اینکه نظر خاصی نداشته باشم ، معنای اساعه ی ادب نمی دهد ، فقط می رود توی لیست همه ی آن چیزها ، که نمی دانمش ..

بزرگی مگر شاخ و دم دارد!
درود

نیلوفر جمعه 11 تیر 1389 ساعت 06:06 ق.ظ http://hamechiznevis.blogsky.com

مگه تو تصمیم به ازدواج داری؟
ناراحت نشو لطفن عزیز ولی شما پسرا همتون پر توقعید!
چی بگم بهت اخه!
اون روز کلی نظر تو سرم بود که نشد بنویسم الان هیچی توش نیست
اه

چی بگم! نمیدونم!
چه توقعی عزیز دل برادر!
کار اونروز و انداختی امروز اینجوری شد دیگه!

بیخیال
ممنون

خودم جمعه 11 تیر 1389 ساعت 09:26 ق.ظ http://mycrazylife.blogsky.com

این مثل رو شنیدی؟ زن سفید واسه روز سیاهه!!
چقدر دیدها منفی هست! اگه یه نفر باشه که باهاش متچ باشی،همدیگه رو بفهمید، توی راه رسییدن به هدفهاتون کنار هم باشید، همو ساپورت کنید، همو دوس داشته باشید و باعث ارامش همدیگه باشید ..چرا که نه؟ زندگی مگه غیر از اینه؟

جمله های خوبی بود
ینی امید آدمو زیاد میکنه واسه این قضیه
قبول دارم اینو که نباید زندگی رو زیاد سخت بگیریم
خواستیم مثلا یه کم ریشه ای تر بررسی کنیم قضیه رو!

آرتوش جمعه 11 تیر 1389 ساعت 04:20 ب.ظ http://artoosh28.blogsky.com

به نظر من که واسه هر دهه زندگی آدم بتونه یک زن بگیره کافیه:ی الان برای دهه اول زندگی سوالات ایناست، فعلا به فکر این دهه باش:ی


به به
الان اینجا حکم اعدام خودتو برای خانما امضا کردی!
اما خیلی باحال بود!

این دهه رو عشقه
ممنون

Vampire Queen جمعه 11 تیر 1389 ساعت 07:06 ب.ظ http://vampirequeen.blogsky.com

خانم ها خیلی کار ها میکنن ، بهتره یه کم درموردشون تحقیق کنی

اون که شکی نیست
بیشتر از کلی برخورد باهاشون؟!
شاید باید مطالعمو بیشتر کنم!
ممنون

PAT شنبه 12 تیر 1389 ساعت 08:16 ب.ظ

سلام
در مورد جمله ی اول بحثت مگه قراره هر زنی مرد رو یالا بکشه (مگه هر مردی زن رو بالا می کشه؟)اگه اینجوری بود همه در سطح بالا بودند ولی می بینیم که اینطور نیست .
به نظرم دید تو در مورد زن خیلی اشتباس .یه جورایی به دید یه جنس یا عاملی که فقط برای موفقیت تو کار و...است بهش نگاه می کنی در حالی که به گفته قرآن زن موجب آرامش مرده و این خیلی خیلی مهمتره.
اکثر زن ها دیدشون به مرد اینطوریه که کسی هست که همراهش باشه و حامیش باشه حتی اگه نتونه اونو بالا بکشه و اگه نتونه کمک می کنن که با هم بالا برن و این کهکشانی نیست مگر اینکه که یکی بخاد طرف مقابل رو بالا ببره(همکاری بینشون نباشه).

سلام
خیلی ممنون از جفت نظرات
اما یه چی تو همین مایه ها تو نظرات بود که فکر کرده بود اینجوری فکر میکنم!
اما تو جواب نظرش نوشتم که منظورم چیه!
برعکس بخاطر ارزشی که مثلا قائل بودیم گفتم که چرا باید همش منتظر باشن که یکی بیاد خواستگاریشونو به قول یکی دیگه فقط به درد تولید مثل بخورن!
باید خودشونو بالا بیارن جوری که مرد رو هم با خودشون بتونن بکشن بالا
همش اینجوری نباشه!
خواستیم حرکت واروون بزنیم مثلا!

خودم شنبه 12 تیر 1389 ساعت 10:55 ب.ظ

بله بله...منم خواستم یه کم لطیف با قضیه برخورد کنم :دی

به به!
با تشکر از خود لطیفت!

هاگن یکشنبه 13 تیر 1389 ساعت 01:51 ق.ظ http://hamnavaee.blogsky.com

سلام...
به نظر من...چون هر کدوم از ژسز و یا دختر در زمینه ای از دیگری بالاتر هست......بهترین روشی که باید اجرا بشه اینه که هرکدوم از اون ها توی زمینه ای که قد کوتاه تره..به کمک قد بلنده...خودش رو بالا بکشونه......
و نکته ی مهم تر این که.....هیچ وقت قد بلنده برای هماهنگی خودش رو کوتاه تر نکنه....

......

هر وقت می نویسی یه خبر بده.

سلام
عالی بود
این دقیقا نظر خودمه
که هرکی بزرگتره کوچیکرو بکشه بالا
فقط مشکل اینجاس که بعضیا هنوز برای همین کار بزرگ نشدن!
سنشون زیاد شده اما فهمشون از خودشون زیاد نشده!
بچه بازی در میارن
هیچکیم دوس نداره با یه بچه زندگی کنه تموم عمرشو!
حتما
ممنون

الهه یکشنبه 13 تیر 1389 ساعت 04:44 ب.ظ http://www.elaheh.blogsky.com

سلام !
من خیلی دیر اومدم نه ؟!
ولی می گم نگران نباش زنهایی هم هستن که به شوهرشون واسه کامل شدن و بهتر بودن و خیلی چیزایه دیگه کمک می کنن ! به خدا ! :-)
ولی می دونی ، آدم باید خودش همه تلاششو بکنه و بعد کسی رو داشته باشه که عاشقش باشه و وقتی عاشق کسی باشی حتما بهش واسه کامل شدن کمک می کنی . مطمئن باش همه ی زنا بدرد نخور نیستن !!!
و مطمئن باش وقتی ازدواج می کنی هر چقدر که رشد کرده باشی ، باز جا واسه رشد داری و کسی که همراهته می تونه کمکت کنه !
حالا تو صبر کن می بینی ...
راستی امیدوارم کنکورتو خیلی خوب بدی و حتما قبول شی D:
نمی تونی رتبه اول بشی من کلی ذوق کنم رتبه اول کنکور رو می شناسم ؟؟؟!!!! :-)

سلام
آخر قصه خوبه!
ممنون از امیدایی که دادی! ۱۰۰٪ هستن اینجور دخترایی
سر و کار داشتم باهاشون
منم دنبال همینم دقیقا
کنکور! آره ایشالا
رتبه ی ۱ یکم زیاد سخته! اما قبول میشیم به حول قوه ی الهی! :ی

negar یکشنبه 13 تیر 1389 ساعت 05:37 ب.ظ http://zemzemehaykhamooshi.blogsky.com/

خوب تو می خواهی بگویی که پشت هر مرد موفق زنی ایستاده
یا با تمام ارادت که به جناب سعدی دارم چنین مزخرفی را می گوی که :
زن فلان و بهمان....کند مرد درویش را پادشاه ...که حرفی ندارم.
اما چون فکر می کنم نظرت این نیست بهت می گم :
در پس پرده ایستادن خسته شدیم، از ان چه که سعدی عزیز گفته بیزار گشتیم ...
حالا زمان آن است که کمی نقش هایمان را عوض کنیم تا شاید تعادلی بیابیم در این میان

نه!
منظورم این نبود! اما دوستم دارم انجوری بشه واسه ی خودم
توکار بقیه کاری ندارم که کی و چی باعث موفقیتشون شده! چرا پای شاعرا رو باز میکنی این وسط!
موافق عوض کردن نقش هستم ولی!
ممنون

آدرینا بانو یکشنبه 13 تیر 1389 ساعت 07:43 ب.ظ

به روزم با دویدن در روزهایم .

اوگی!
اومدم

یه سارای دیگه دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 06:42 ق.ظ http://randeshode.blogsky.com

سلام!!!اول اینکه پس از تایید اینو بزار چون اولی پر از غلط املایی بود!
آآآآآآآآآآآه که با خوندن نظر هر کدوم از دوستان چقدر حرف تو ذهنم اومد .حالا مینویسم و از اونجایی که آدم وراجیم نمی دونم تا کجا پیش می رم!
خب این که میگی زن مرد رو بکشه بالا و چرا فقط مرد این کار رو بکنه به نظر من حالت بهترش اینه که زن و مرد هر دو در کنار هم توی اجتماع باشن . این چند تا خاصیت داره ۱.زن به مرور تبدیل به یه مرغ خونگی یا احتمالا شمسی خانوم نمی شه ۲.مرد رو و سختی هاش رو و خستگی های روزمرشو خیلی بهتر درک میکنه ۳.مرد هم زن رو در کنار خودش میبینه و توی خونه زن رو بیشتر درک میکنه چون زن دیگه یه مرغ خونگی نبوده و عین خود اون مرد و پا به پاش کار کرده بنابراین احتمال تقسیم وظایف تو خونه هم بیشتر میشه(زیاد به چشم دیدم)۴.اگه زمانی مرد به هر دلیلی تو زندگی زن نبود دیگه ...زن رسما خاک بر سرش نمیشه!۵.یه نقطه ی مشترک دیگه پیدا میشه برای جفتشون و اون شاغل بودنه و حرف جدیدی و اون حرفای روز جامعست حداقل!چون حرفای توی خونه بالاخره تکراری و تمام می شن!
حالا اینکه گفتی خیلی از دخترا مخشون بزرگ نشده...خب من اینو زیاد دیدم که که معمولا مردایی شبیه به خودشون با همچین دخترایی ازدواج میکنن!حالا خودشون به نوبه ی دیگه مخش تو یه مرحله متوقف شده !نشنیدی که خیلی از مردها میخوان زن بگیرن که براشون بچه بیاره ..ظرف بشوره..لباس اتو کنه و ...کلفت دائم!خب لیاقت اون زن با اون تفکر همین باید باشه !مگر اتفاقات نادر که در اثر یه حماقت یکی از طرفین رخ بدن!
برعکس خیلی ها من اصلا مخالف ازدواج نیستم! و زمانی که نیازش رو حس کنم این کارو میکنم!ولی به قول اون دوستمون منتظر نمی شم وقتی خواستم ازدوج کنم تازه برم دنبال پیدا کردن آدمم!من مدتهاست که در حال انجام این ماموریتم!و به قول خوت..بعله زحمتش زیاده!در نتیجه یا تنبلی نکن یا تنبلی کن و هر چی بهت رسید کلاهتم بنداز بالا!
در آخر وراجی هامم بگم من شدیدا مخالف اینم که بشینم تو خونه یکی بیاد منو بگیره!مگه من بشقابم یا رب گوجه؟اوه این داستان ادامه دارد!سرتو خوردم!

اوکی
منتظرم بخونم همشو
تا هرجا بری ما هم هستیم
مورد ۱ رو کاملا قبول دارم
اما چقد خوبه خودش یه کم به این نتیجه رسیده باشه که نباید مرغ خانگی باشه!
مورد ۲ و مخصوصا ۳ رو بیشتر قبول دارم
که با هم کار میکنن تو خونه! اما اینم اضافه کنم فعلا هیچی ندارن فرض میکنیم دیگه. نه خونه - نه کار! مثلا جفت دانشجو
اما تو جامعه هستن-ینی دختره قصد مرغ بودن نداره!

۴ که حرف حساب منه!
جمع بندی خوبی بود واقعا
رب گوجه و بشقابو خوب اومدی ولی!

خیلی ممنون (۲بار)

هادی دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 08:29 ق.ظ http://manotomamishavim.blogsky.com

سلام

مطلبت رو خوندم

امروز امتحان دارم و فرصت خیلی ندارم از امتحان گه برگشتم حواب میدم

سلام
بیخیال!
تا اون موقع بروز نمیکنم تا واسه این مطلب نظرتو بدونم

الهه دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 12:29 ب.ظ http://www.elaheh.blogsky.com

می دونی اگه از بابای من بپرسی می گه تو که هیچی نداری زن می خوای چیکار ؟؟؟!!!!
البته فک کنم شوخی می کنه !!!!
یکی از نزدیکان من که دقیقا مثل تو بود (از نظر سنی و درسی و اینا ...)
با یه دختری آشنا شد که خیلی بهش تو همه چیز کمک کرد و به نظر خیلیا از جمله خودم اگه اون دختر نبود الان به این موقعیت نرسیده بود ! اونم که هیچ چیز نداشت ولی الان داره یه زندگی خیلی خوب رو شروع می کنه ! یه زندگی خیلی عالی تر از خیلی از جوونای هم سن و سال خودش !

دم بابات گرم

دم خودتم گرم

آره اینجوری شانس بیاری خیلی خوبه واقعا!
خوشا به حالش

negar دوشنبه 14 تیر 1389 ساعت 11:25 ب.ظ http://zemzemehaykhamooshi.blogsky.com/

منظورت رو نفهمیدم یا تو من را نفهمیدی
این که دوست داری برات این جوری بشه ...یعنی چی ؟
این شعر سعدی را کاملش رو شنیدی ؟ اگه شنیده بودی می فهمیدی که منظور من چیه !!!! من نا امید نیستم ...عصبانی هستم
برات آرزو می کنم که در کنارت آقای موفق یه زن موفق ایستاده باشه ...نه پشت سرت.

نمیدونم!
یعنی همین اتفاق از نوع خوبش
نه!
عصبانی از چی؟!!؟
خیلی ممنون
شانس همینه دیگه
اما آرزوی خوبی بود

negar سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 03:17 ق.ظ http://zemzemehaykhamooshi.blogsky.com/

حالا خوندی یا برات بنویسم

بنویسی که دیگه یعنی ایول

negar سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 03:55 ق.ظ http://zemzemehaykhamooshi.blogsky.com/

زن خوب و مطیع و فرمان بردار کند مرد درویش را پادشاه
این من رو عصبانی میکنه

عجب بابا!
اشتباهی گذاشتن توی یکی از این دیواناش شاید!
نه جدی بهت حق میدم

negar سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 03:58 ق.ظ http://zemzemehaykhamooshi.blogsky.com/

راستی جریان این بوق کوچولو چیه که وقتی وارد وبلاگت می شم گوش نوازی می کنه ؟

بوقه مال سرویس امنیتی جاسوسیه!
فقط هواییا رو میگیره!

مال اون تقویمس! بوق که میزنه ساعتشم شروع به کار میکنه
نکته ی ظریفی بود ولی

یه سارای دیگه سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 06:14 ق.ظ http://randeshode.blogsky.com

گفتم سنت شکنی کرده باشم همه به روز میکنن من به شب کردم
به شبم!


بابا شب!
گلدم

شبگرد نا آشنا سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 06:43 ق.ظ http://3miramis.blogsky.com

آمدیم نبودید

ما هم میاییم به امید بودن شما

عماد سه‌شنبه 15 تیر 1389 ساعت 12:04 ب.ظ http://sar-b-rah.blogsky.com

سلام .
چه عجب آپ شدی!!!!!!!!!!!

سلام
بلی دیگر!
آپ نکنیم هر از گاهی چه کنیم!

نیلوفر پنج‌شنبه 17 تیر 1389 ساعت 11:33 ق.ظ http://hamechiznevis.blogsky.com

سلام
خوبی؟
من اومدم
تو پسر خوبی هستی حالا بقیه ی اقایون پر توقعند!
الان برای زن گرفتن زود نیست ؟مگخ تو چند سالته؟؛(اگه نمی گی فوضول!!!!)

سلام
ممنون
خوبه
من خوبم!
هوراااا!!!!!!

تو پروفایلم هست دیگه!
But i dont wanna talk about it
!!!

یه سارای دیگه پنج‌شنبه 17 تیر 1389 ساعت 01:53 ب.ظ http://randeshode.blogsky.com

بهم تبریک بگو!رفتم کتاب درسای عمومی گرفتم واسه کنکور!

وااااااااووو

بابا کنکوری!

ثمین(به سوی فردایی بهتر...) پنج‌شنبه 17 تیر 1389 ساعت 03:28 ب.ظ http://fardai-behtar.blogsky.com


..........@@سلام عزیزم
............@@@
............@@@@@@@@@
...............@@@@@@@@@
....................................@@
....................@@چطوری؟؟؟
....................@@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
....................@@@
......................@@حالی نمیپرسی؟؟؟
..................................................
@@@...............................@@@
@@@................................@@@
@@@@@@@@@@@@@@@@@
...@@@@@@@@@@@@@@

..................@@...@@
..................@@...@@
......................@@
......................@@
............................
...............@@@@
.............@@.......@
................@@@@@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
............................@@
..............................@

این جنگولکا رو خودت طراحی میکنی؟!!؟
خیلی باحالنا!

شبگرد نا آشنا پنج‌شنبه 17 تیر 1389 ساعت 09:53 ب.ظ http://3miramis.blogsky.com

بابا آخه چرا آپ نمی شید

نمیدونم!
شاید چون
اتفاقی تو ذهنم نیفتاده هنوز!

آدرینا بانو جمعه 18 تیر 1389 ساعت 04:27 ب.ظ

به روزم

منظورت چیه؟!!

نیلوفر دوشنبه 21 تیر 1389 ساعت 10:20 ب.ظ http://www.stay-withme.blogsky.com

عالیه این عکس

آره جالبه
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد